دیوانگی
«دیوانگی»
از تو دلگیرند
پرنده های بی آشیانه
درختان بی برگ
پنجره های ناآرام...
دیوانگی های تو را
تنها
گیسوان من دوست می دارند
باد وحشی!
(از مجموعه زیر چاپ "بی تویی" )
«دیوانگی»
از تو دلگیرند
پرنده های بی آشیانه
درختان بی برگ
پنجره های ناآرام...
دیوانگی های تو را
تنها
گیسوان من دوست می دارند
باد وحشی!
(از مجموعه زیر چاپ "بی تویی" )
سلام من هیچ وبلاگی به جز تک فریم ندارم.
سلام بعد از مدتی برگشتم بروزم و منتظر حضورت - منتظر چاپ مجموعه جدیدم...
سلام قشنگ بودن لذت بردم [گل]
من اما هیچ مدالی نمی خواهم هیچ سهمی از جانبازی را تقصیر هیچ دشمنی نیست من با بوی تن معشوقه ام شیمیایی شدم.
سلام خانم موسویان احوال شما؟ چاپ کتابتونو تبریک میگم شعرتونم بسیار زیبا و خواندنیست موفق باشید
باد وحشی منم که گیسوان ترا ، دانه دانه شمرده می گویم: فصل باد است هرپائيز، هشتمين ماه از امسال ، پانزده روز... از آبان ، ساعت سيزده ، كمي مانده.. مانده ام در شمارش آنها ! باد صرصر دگر مگو كه مرا ، سرسري رفتن از محالات است ! سرسري گفتنم « مقالات » است !!!
من همان پنجره ام قاب سیمای تماشایی تو....
من همان پنجره ام قاب سیمای تماشایی تو....
من همان پنجره ام قاب سیمای تماشایی تو....
شعرِ خیلی خوشتصویر و درست و خوبیه؛ حیف که یکمقدار زنانهست و ما مردها نمیتونیم خیلی منتشرش کنیم :)